دخمل باباشه...دخمل باباشه...
سلام.این شعر رو هر روز باباجی برام به تکرار میخونه دیگه تو خونه همه یاد گرفتن مامان مهنازم واسم میخونه دخمل باباشه...دخمل باباشه...آهنگ قشنگی داره دیشب تو بغل باباجیم خوابیدم .بازم مامان لیلا منو بد بیبی کرده بود کلی دردم اومده بود...منو دیروز بردنم پیش یه آقای دکتر مهربون که دوست دایی جونی بودش.دایی جونی تلفن کرد و گفت آیسا رو میاریم پیشتون اونجا کلی منو تحویل گرفتن مامان لیلا کلی سوالای عجیب غریب میپرسید که صدای مامان مهنازو باباجی در اومد ولی من کلا خواب بودم اصلا بیدار نشدم اما هی تو دلم میگفتم بابا مامان لیلا چی میپرسی من خوبببببببببببببببببببببم...باباجی امروز داره میره تا هفته بعد بیاد واسه مهمونی تولد من دلم برات تنگ میشه باباجی جونی...
نویسنده :
مامانی
10:41